تلخ ترین بمباران شیمیایی در حلبچه
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۳۴۰۲۹۹
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، بمباران شیمیایی منطقه کُردنشین حلبچه از وحشتناکترین و در زمره غیرانسانیترین جنایتها به شمار میرود که رژیم بعث عراق در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ خورشیدی و در حالی که تنها ۲ روز از عملیات والفجر ۱۰ میگذشت، علیه ملت خودش مرتکب شد و تعجب جامعه جهانی را برانگیخت.
حلبچه از شهرهای استان حلبچه کردستان عراق در ۱۵–۱۰ کیلومتری مرز ایران و ۲۲۵ کیلومتری شمال شرقی بغداد است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از بزرگترین جنایتهای رژیم بعث عراق حمله به حلبچه بود که در این حمله بسیاری از ساکنان غیرنظامی این شهر شهید شدند و هشت هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. سکوت مجامع بین المللی پس از این رویداد سبب شد تا این رژیم به استفاده از سلاحهای کشتار جمعی ادامه و از آن پس به صورت مستمر نواحی گوناگون ایران و منطقههای کردنشین عراق را مورد هجوم سلاحهای شیمیایی قرار دهد.
صدام در ابتدا پسرعموی خود به نام علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی را برای این حمله انتخاب کرد، او پیش از حملات شیمیایی، شهر را بهمدت ۲ روز با بمبهای متعارف بمباران کرد. در واقع حسن المجید با این کار میخواست تا شیشه ساختمانهای شهر را بشکند تا امکان مقاومت در مقابل گازهای سمی به حداقل برسد. سطح وسیع و حجم گسترده حمله رژیم بعث عراق در استفاده از تسلیحات شیمیایی علیه مردم کُرد و بیپناه حلبچه چنان بود که پروفسور اوبن هندریکس رییس آزمایشگاه سمشناسی بیمارستان گان فلاندر بلژیک گفت: رژیم بعث عراق از ۳ نوع گاز مختلف علیه حلبچه استفاده کرده است. این گازها شامل گاز خردل (ایپریت)، گازهای اعصاب (تابون، سارین یا سومان)، VX و گاز سیانوژن هستند؛ بنابراین باید گفت مرگ مردمان کُرد حلبچه مرگی با طعم خردل و با چاشنی تاولزای گاز اعصاب تابون و سارین و بوی مرگآور سیانوژن بود.
کشتار حلبچه و انتقام شکست والفجر ۱۰
جریان از این قرار بود که رزمندگان غیور ایرانی با یاری نیروهای کُرد عراقی موفق شدند تا در عمق خاک این کشور پیشروی کنند و با رشادتهای بسیار توانستند، برخی از شهرهای کُردنشین از جمله حلبچه را از دست نیروهای بعثی آزاد کنند و این گونه خسارت سنگینی را به ماشین نظامی و جنگی عراق وارد آوردند. پس از ورود نیروهای ایرانی به این شهر، مردم شهرها و روستاهای اطراف به استقبال از آنان شتافتند. در حقیقت صدام حسین در واقع میخواست، ساکنان کَُرد حلبچه را مجازات کند، زیرا به گفته یکی از سخنگویان دولت بغداد این مردم نه تنها در برابر اشغال شهر، توسط نیروهای ایرانی مقاومت نکردند بلکه از اشغالگران با هلهله و شادی استقبال کردند و البته این همدلی مردم حلبچه با ایرانیان تعجبی ندارد، زیرا نیروهای ایرانی و رزمندگان کُرد با مقاومت توانستند که ساکنان حلبچه را از شر آن حاکم منفور عراق آزاد کردند. بدین ترتیب این مساله چنان برای حزب بعث غیرقابل باور بود که در یک اقدام غیرانسانی و به قصد انتقام گیری از این شکست در عملیاتی به نام اَنفال با ۵۰ فروند هواپیمای ویژه ارتش عراق که هر یک به چهار عدد بمب شیمیایی ۵۰۰ کیلویی مجهز بودند در آسمان حلبچه ظاهر شد و با ریختن ۲۰۰ بمب حاوی مواد شیمیایی به کشتار مردم این منطقه کُردنشین پرداخت و جنایت بی سابقهای را در تاریخ جنگ تحمیلی رقم زد. در این رویداد تلخ هزاران زن، مرد، کودک، پیر و جوان به شهادت رسیدند. امام خمینی (ره) در خصوص کشتار حلبچه توسط صدام گفت: او حیوان درندهای است که حتی ملت خودش را هم بمباران شیمیایی میکند. روزنامه گاردین چاپ لندن گزارش این جنایت فجیع را همراه با عکسهایی به چاپ رساند و نوشت: هیچ جراحتی و خونی و اثری، از انفجار روی اجساد دیده نمیشود. اجساد دهها مرد، زن، کودک و حیوانات دستآموز در سطح منازل و خیابانهای این بخش دورافتاده در کردستان عراق تحت اشغال ایران را پوشانیدهاند. پوست این اجساد به طرز عجیبی تغییر رنگ داده و چشم هایشان باز و خیره، چرک خاکستری رنگی از دهانشان بیرون زده و انگشتان دست آنها به طرز عجیبی کج و کوله است. این طرف مادری بچه اش را برای آخرین بار در آغوش فشرده و آن طرف پدری خود را سپر نوزادی، از آنچه نمیدانستند چیست، کرده است. همچنین خبرگزاری فرانسه نوشت: حلبچه شهری از کردستان عراق ... گویی شهری منجمد شده است و ساکنان در خوابی عمیق فرو رفتهاند.
سرپیچی خلبان عراقی از دستور صدام برای بمباران حلبچه
این جنایت تا اندازهای غیرانسانی بود که ایدن مصطفی خطیب زاده یکی از خلبانان عراقی از دستور صدام مبنی بر بمباران حلبچه سرپیچی میکند. او که علاقه بسیاری به کشور و خصوصاً مردم کشورش داشت و این صفت او زبانزد دوستان، همکاران و آشنایانش شده بود و با اینکه در ارتش بعث کار میکرد، اما حاضر نبود بر علیه مردم بیگناه اقدامی کند. صدام پس از شنیدن این موضوع دستور میدهد تا این خلبان را اعدام کنند. سرانجام او در همان سال اعدام میشود و حتی اجازه برگزاری مراسم تشییع پیکر و مراسم یادبود به خانواده او را نمیدهند.
نقش ایرانیان در بازتاب کشتار مردم حلبچه به جهانیان
منفورترین چهره صدام در جریان جنگ ایران و عراق، زمانی آشکار شد که او حلبچه را که شهری متعلق به کشور خودش بود به بدترین شکل ممکن مورد هدف بمباران شیمیایی قرار داد و تعجب جامعه جهانی را برانگیخت. پس از این بمباران گسترده، نیروهای ایرانی به یاری آوارگان بی پناه و مجروحان شتافتند، اما شدت بمبارانهای شیمیایی به اندازهای بود که بیش از پنج هزار کشته و صدها تن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماریها و نقص عضو در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه یا جمعه خونین به صورت رسمی بهعنوان نسلکشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حمله شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی مانده است.
دیپلماسی فعال ایران برای رسانهای ساختن این جنایت، واکنشهای بسیاری را در عرصه بینالمللی برانگیخت، بنابراین باید به نقش مهم ایران در بازتاب این جنایت اشاره کرد. انتشار عکسهای قربانیان حلبچه توسط عکاسان ایرانی به دلیل آنکه در لحظه مرگ آنان گرفته شد، بسیار تکاندهنده بود و بازتاب و تأثیر فراوانی بر افکار عمومی جهانی گذاشت. از میان این همه تصویر عکس عمر خاور، مرد کُردی که کودک یک سالهاش را در آستانه در خانهاش در آغوش داشت بهعنوان نماد فاجعه حلبچه شناخته شده است؛ بنابراین ایرانیان با انتشار عکسهای قربانیان حلبچه صحنههای بسیار تکان دهنده و تأثیرگذار از این جنایت غیرانسانی به نمایش گذاشتند که اثر فراوانی بر افکار عمومی جهان گذاشت. اگر چه در روزهای نخست بمباران شیمیایی حلبچه نیز این رویداد مانند رخداد سردشت با سکوت معنادار جامعه جهانی همراه شد، اما ابعاد وسیع این فاجعه انسانی سرانجام واکنشهای گسترده بین المللی را به همراه داشت و چهره رژیم بعث عراق را در عرصه بین المللی مخدوش ساخت به گونهای که پس از این بمباران و بازتاب صحنههای دلخراش این رویداد در سراسر جهان؛ جایگاه بینالمللی رژیم بعث عراق و حامیان وی بسیار تضعیف شد و با حضور خبرنگاران خارجی در ایران و بازدید از منطقه حلبچه به تدریج ابعاد این جنایت وحشتناک آشکار شد که این امر واکنشهای بسیاری را علیه سیاستهای رژیم بعث برانگیخت. آیتالله خامنهای رییس جمهوری وقت در واکنش به این جنایت غیرانسانی گفت که رژیم بعثی عراق بقدری ظالم و سفاک است که مردم کشور خود را که حتی در میان آنها تعدادی از نظامیان فراری ارتش شکست خورده عراق هم مخفی شدهاند. بمباران شیمیایی میکند. دنیا نباید در مقابل این عمل فجیع ساکت بماند و چنانچه سازمانهای بینالمللی در مقابل مساله عکسالعمل نشان ندهند. آبروی خود را در مقابل ملت عراق از بین میبرند.
به دنبال اقدامات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، کارشناسان سازمان ملل و پزشکان بدون مرز وارد ایران میشوند و ضمن دیدار از مجروحان شیمیایی، استفاده عراق از سلاح شیمیایی را محکوم میکند. خاویرپرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل پیرامون استفاده از سلاحهای شیمیایی گفت: موضع سازمان ملل کاملاً روشن و قاطع است و با استفاده از این نوع سلاحها توسط هر فردی در هر کجایی و تحت هر شرایطی به شدت مخالف است. به دنبال این اظهارات وی هیأتی را به درخواست ایران برای بررسی کاربرد سلاح شیمیایی عراق به منطقه اعزام میکند. با بالا رفتن آمار شهدای حلبچه، تعداد دیگری از کارشناسان و روزنامه نگاران وارد ایران میشوند و از این جنایت هولناک گزارش تهیه میکنند.
در پایان باید گفت که اگرچه حمله شیمیایی حلبچه نخستین حمله از این نوع از آغاز جنگ هشت ساله محسوب نمیشود، اما نخستین بار است که این حملات شیمیایی نه علیه نیروهای نظامی و غیرنظامیان ایرانی ساکن دهکدهها و شهرهای مرزی ایران بلکه علیه شهروندان عراقی و در داخل قلمرو این کشور انجام شد.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: جنگ تحمیلی حلبچه حمله شیمیایی بمباران شیمیایی نیرو های ایرانی رژیم بعث عراق بین المللی سلاح ها شهر ها گاز ها مردم ک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۴۰۲۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ایرانیهایی که در کشور خود هم برگ هویت ندارند
به گزارش قدس خراسان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیش از شروع جنگ تحمیلی از سوی صدام، دولت بعث عراق اقدام به اخراج ایرانیها از این کشور کرد؛ کسانی که هنوز پس از گذشت ۴۵سال، نه ایران آنها را به عنوان ایرانی قبول دارد و نه کشورعراق آنها را عراقی میداند.
قصه ایرانیهای ساکن شهر حلّه استان بابل که حالا در گوشهای از شهر مشهد ساکن هستند نیز از این جنس است. ساجده و لعیمه خواجه نعمت دخترعموهایی هستند که پس از اخراج از عراق با کمک یک خیر مشهدی در این شهر صاحب خانه شدند؛ اما با وجود داشتن پدر و مادر ایرانی، هنوز پس از ۴۵ سال مدرک هویتی ایرانی ندارند.
ساجده خواجه نعمت که ۶۷ سال دارد و مادرزادی کمبیناست، هشت سال از ازدواج با پسرعمویش یعنی شهید مفقودالاثر وهاب خواجه نعمت گذشته بود که حکومت بعث عراق خودش و همسر ۳۰ سالهاش را دستگیر کرد. او پس از هشت روز آزاد شد؛ اما هنوز پس از ۴۵ سال هیچ خبری از همسرش ندارد.
وی در این باره میگوید: صدام، شوهرم را به دلیل تابعیت ایرانی دستگیر کرد. گفتند تو برو ایران او خودش میآید؛ اما پس از ۴۵سال هنوز هیچ خبری از او ندارم.
زایمان در زندان حزب بعث
ساجده خواجه نعمت با بیان اینکه صدام جوانان شیعه و متدینی را که تابعیت ایرانی داشتند، دستگیر کرده تا با سفر به ایران در جبهه علیه حزب بعث نجنگند، میافزاید: من را هشت روز در زندان انداختند، ۱۵۰ زن و بچه را در یک مکان کوچک زندانی کرده بودند، غذای خوبی نمیدادند و تنها دو ساعت در روز اجازه داشتیم از سرویس بهداشتی استفاده کنیم که با این جمعیت زیاد خیلی سخت بود. زندانبانها به ما توهین میکردند و رفتار خیلی بدی داشتند، در این وضعیت بسیار بد، یکی از زنانی که حامله بود، در زندان زایمان کرد و اصلاً به او رسیدگی نکردند.
وی ادامه میدهد: با یک خودرو از جلو زندان، ما را به مرز ایران بردند و از آنجا سه روز پیاده در زیر باران و در سرما راه رفتم تا به سرپلذهاب رسیدم. از سرپلذهاب با خودرو نیروهای ایرانی به اردوگاه آوارگان جهرم آمدم و سه ماه در این اردوگاه ساکن بودم.
ساجده خواجه نعمت که به تنهایی روزگار میگذراند، عنوان میکند: دخترعمویم که پیش از ما به ایران آمده و در مشهد ساکن بود، من را تحت تکفل خود قرار داد و از اردوگاه جهرم به مشهد آورد.
وی که از نداشتن شناسنامه ایرانی با وجود داشتن نسب ایرانی گلایه میکند، میافزاید: برادرم در عراق متولد شده و با ما به ایران آمده است. با پیگیریهایی که انجام داد، کمتر از یک سال است شناسنامه ایرانی گرفته؛ اما هنوز به ما شناسنامه ندادهاند.
صدام ۶۰ پسر بچه و مرد در بستگان ما را دستگیر کرد
لعیمه خواجه نعمت؛ همان دخترعمویی است که پیش از ساجده به ایران آمده و به کمک او ساکن مشهد شده است. درباره قصه اخراجش از عراق میگوید: همسرم شهید مفقودالاثر صالح خواجه نعمت ۲۹ سال داشت و چهار سال بود ازدواج کرده بودیم و دو دختر سه ساله و دو ساله داشتیم. ساعت ۹ شب مأموران آمدند در خانه ما در شهر حلّه و به تمام خانواده گفتند پنج دقیقه بیایید چند تا سؤال داریم. وقتی رفتیم، من را سه روز با دخترانم به زندان انداختند و سپس در مرز ایران رهایم کردند. پیاده به سمت ایران آمدم و ایرانیها با خودرو من را تا اردوگاه خرمآباد رساندند.
وی میافزاید: من یک سال پس از پیروزی انقلاب و سه ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی به ایران آمدم. صدام همسرم را دستگیر کرد و تاکنون هیچ خبری از وی ندارم و مفقودالاثر شده است.
لعیمه خواجه نعمت با اشاره به اینکه صدام خیلی ما را اذیت کرد و به ما که تابعیت ایرانی داشتیم، خیلی ظلم کرد، بیان میکند: ۶۰نفر از مردان اقوام ما را که سنشان از ۱۴ تا ۴۲ سال بود، در شهر حلّه عراق دستگیر کردند. تنها به دلیل اینکه تابعیت ایرانی داشتیم و شیعه متدینی بودیم و تاکنون هیچ خبری از سرنوشت آنها نداریم. از مسئولان عراقی که پیگیری کردیم، اطلاع دقیقی از سرنوشت آنها نداشتند. برخی هم میگویند صدام همه آنها را در گور دستهجمعی دفن کرده است.
وی با بیان اینکه بیشترین زمان نگهداری زنان اقوام آنها در زندان ۲۵ روز بود، ادامه میدهد: صدام خانه، خودرو و اموال این افراد را مصادره و زنان و خانواده آنها را از عراق اخراج کرد. چهار نفر از فامیل ما را در زندان شکنجه دادند و پسردایی ۱۴ سالهام را با برق شکنجه کردند و به شهادت رسید.
لعیمه خواجه نعمت درباره ماجرای آمدنش به مشهد میگوید: ۱۷روز در اردوگاه آوارگان عراقی خرمآباد بودیم که یک تاجر مشهدی به نام آقای اخوان، ما و ۱۵ خانواده دیگر را کفالت کرد و به مشهد آورد. ابتدا نزدیک یک سال در هتل زندگی کردم و سپس این تاجر مشهدی خانهای برای ما تهیه کرد.
وی درباره سایر اعضای خانوادهاش خاطرنشان میکند: بقیه افراد خانواده ما در عراق ساکن هستند و ما به دلیل اینکه در ایران مهاجر هستیم، تنها میتوانیم در ایام اربعین حسینی پاسپورت موقت برای سفر به عراق بگیریم و پس از اتمام آن مدت که کمتر از دو ماه است، باید به ایران برگردیم.
پدر و مادرم شناسنامه و کد ملی ایرانی دارند؛ اما به ما نمیدهند
لعیمه خواجه نعمت که در ابتدای صحبت گفته بود مادرش اصفهانی و پدرش شوشتری است، میگوید: نزدیک ۴۵ سال است در ایران ساکن هستیم؛ با وجود اینکه پدر و مادرمان ایرانی هستند و شناسنامه و کدملی دارند؛ اما هنوز به ما شناسنامه ایرانی ندادهاند. به همین دلیل بنیاد شهید به ما مانند ایرانیها حقوق پرداخت نمیکند.
وی با بیان اینکه صدام ما را به دلیل ایرانی بودن، پیش از شروع جنگ تحمیلی از عراق اخراج کرد، متذکر میشود: برای گرفتن شناسنامه ایرانی خیلی اقدام کردیم حتی دادگاه رفتیم و دادگاه نسب ما را پذیرفته؛ اما به ثبت احوال که مراجعه کردم، موافقت نکردند و شناسنامه ندادند. دلیلش را نمیدانم.
لعیمه خواجه نعمت با اشاره به سختیهای زندگی به عنوان یک مهاجر در ایران میگوید: پس از ۴۵ سال سکونت در ایران، بلاتکلیف ماندهایم. در ایران به ما میگویند عراقی هستید و در عراق هم به ما میگویند شما ایرانی هستید. ما فقط هویت و شناسنامه میخواهیم.
بیهویتی پس از ۴۵ سال سکونت در ایران با وجود نسب ایرانی، زندگی سختی را برای این افراد رقم زده است. با وجود اینکه بنیاد شهید و امور ایثارگران، همسران این افراد را به عنوان شهدای سپاه بدر پذیرفته؛ اما با حقوق کمتر از ۲میلیون تومان به سختی روزگار میگذرانند. امیدواریم این خلأ قانونی در کشور بازبینی شود و کسانی که هویت ایرانی در اجدادشان بوده به عنوان یک هموطن مورد پذیرش قرار گیرند تا برای همسران شهدای مفقودالاثری که ظلم صدام به جرم ایرانی بودن، زندگیشان را به اینجا رسانده، روزگار بهتری رقم بخورد.
خبرنگار: فریده خسروی